پسر عزیزمون مهرســــــــــام

ورود به بیست و هفت هفته ات مبارک عزیز دلم

1394/6/25 7:59
نویسنده : مامان لیلا
372 بازدید
اشتراک گذاری

سلام مهـرسام جونـم , سلام عسلم، سلام جيگرم، دورت بگردم خوبي ماماني. عزيز مامان اوضاع احوالت خوبه؟
دردونه مامان و بابا، همه چيزم، همۀ زندگيم، اميدم ، دارم لحظه شماري مي كنم تا اين ۳ ماه و چند روز باقيمانده زودتر برود و بتونم ببينمت و تو آغوشم بگيرمت و بوسه بارانت كنم.

همه بهم ميگند الان دوره خوشيت است و خوب بخواب و استراحت كن ، بچه كه به دنيا اومد نمي ذاره پلك روي هم بذاري. اما من همین الانشم خیلی کم خوابم و  دوست دارم زودتر اين روزها و ساعت ها بگذرد و تو عزيز دلم سر وقت خودت به دنيا بيايي و زودتر دردانه ام را ببينم.

ماماني الان تو هفته بیست و هفت  هستي. تکون خوردنهات شدت پیدا کرده ,  صبحها تا منو بیدار نکنی و صبحونه نخوریم آروم نمیشی... مامان فدای پسر سحرخیز خودش بشه...محبتبوس

بابایی میاد پیش شکمم و کلی باهات صحبت میکنه توام یهو غافلگیرش میکنی و یه تکون اساسی میخوری , از تعجب باباجونی من کلی میخندم .

وقتی باباجونی دستاشو رو شکمم قرار میده عکس العمل هات خیلی زیباست ... بابایی تو اون لحظات کلی نازت میده و دورت میگرده ... فدای هردوتون بشم ...محبت

این روزها خونه خودمون هستیم روزها عزیز حمیرا زحمت ناهارمون رو میکشه و برامون میاره , غروب هم مادرجون مریم شاممون رو میفرسته

از هر دو مادربزرگهای عزیزت ممنونم ک اینقدر هوای منو و تورو دارن ... امیدوارم بتونیم لطفشون رو جبران کنیمبوس

مامان جونی خیلی دوستت داریم ... 

 

پسندها (1)

نظرات (0)