♡♥ ورود وجود نازنینت ب هفته ۲۶ ♥♡
سلام خوشگل مامان , سلام مهرسـام مامانی حالت خوبه عشــقم؟
این روزها که می گذره بیش از پیش احساس وابستگی دلبستگی و دلتنگی برایت می کنم . ساعت ها به دلم خیره می شوم و غرق گفتگو با تو ...
تو هم در پاسخ با حرکاتی زیبا دلم را نوازش می کنی . گاهی که دلم گرفته آنچنان ضربه ای نثارش می کنی که هر چه ناراحتی است فراموشم می شود ...این روزها خیلی احساساتی شدم، به تلنگری اشکم در میاد... گاهی که در میان جمعم چنان خود نمایی می کنی که من در میان جمع و دلم جای دیگر است ... نمی دانم کسی می فهمد حالم را یا نه ! دلم تنگه برای دیدنت
مامانی الان تو هفته ی 26 هستیم. 26 هفته گذشت. باورت می شه تویی که اون اوایل فقط یه توده ی ریز سلولی بودی الان اینقدر رشد کردی و بزرگ شدی که با تکون خوردنات دل من رو هم تکون می دی؟ وجود تو عظمت خلقت رو بیشتر بهم نشون می ده. از این همه نظم و دقت می مونم...
فرشته کوچولوی من، خوشحالم از اینکه من و بابات رو لایق دونستی و از پیش خدا و فرشته های دیگه دل کندی و اومدی مهمون دلم شدی. خوشحالم از اینکه با اومدنت بهم اجازه دادی این احساسات ناب رو تجربه کنم، خوشحالم از حضورت ...
امیدوارم من و باباجونی شایستگی و لیاقت پذیرش این هدیه ی خدا رو داشته باشیم و برات بهترین پدر و مادر دنیا باشیم.